صندوقهای خانگی و قصه تکراری ناآگاهی به قانون
درج ادعاهای متهم به معنای رد یا تأیید آن نیست/هر گونه استفاده و کپی با ذکر منبع امکانپذیر است اولین بار وقتی سجاد را دیدم، سه ماهه بود. پدر و مادرش او را نمیخواستند. عمّه سجاد همسایه دخترعموی مادرم بود. میدانست که من چه قدر دلم میخواهد بچّه داشته باشم. چرا پدر و مادرش او را نمیخواستند چون موهایش رنگدانه نداشت، بعضی پدرها و مادرها بچه معلول ذهنی خود را با عشق بزرگ میکنند، اما این پدر و مادر که بویی از مهربانی نبرده بودند، تنها به دلیل سفیدی رنگ موهایش، هیچ علاقهای به آن کودک معصوم نداشتند! سجّاد را...