شیشههای عطر در دوران کرونا شکست!
- شناسه خبر: 1105
- تاریخ و زمان ارسال: 16 خرداد 1403 ساعت 01:28
- منبع: روابط عمومی ستاد دیه تهران
- بازدید : 122
- نویسنده: مدیر سایت
نیما با موهایی که برای سفید شدن عجله دارد، در یک روز شلوغ به ستاد دیه آمده و منتظر نوبتش است تا نتیجه بررسی پروندهاش را بشنود. با این که مقابل کولر نشسته ولی انگار گرمای خرداد ماه خیابان هنوز دست از سرش برنداشته است.
چرا به ستاد دیه آمدهای؟
انگار منتظر یک جرقه است ولی به سختی خود را کنترل میکند تا بغضش را حفظ کند: در کار تولید عطر و ادکلن بودم ولی در دوران کرونا کم آوردم و حالا حدود 800 میلیون تومان بدهکار هستم.
زندانی هستی؟
بله، با سند یکی از اقوام مرخصی گرفتهام تا اینجا کمک بخواهم.
متأهل هستی؟
بله.
زندگی او با شیشههای رنگی اسانس و عطر آمیخته بود، همان جا هم عاشق شد، همسرش مثل خودش دوستدار رایحههای خوشبو بود، اما بازار کار، اقتصاد و حتی سلامتی با ورود ویروس کرونا به هم ریخت و با چنگ انداختن کرونا به جامعه همه آن شیشهها شکست.
کارگاه داشتی؟
نه، به خاطر تجربه زیادی که در زمینه ترکیب اسانس داشتم، با کارگاهی در سلفچگان کار میکردم. افراد دیگری مثل من بودند و هستند که به این کارگاهها سفارش می دهند و برای هر کدام فرمولاسیون مخصوص خودشان استفاده میشود. من هر بار بیست هزار تا شیشه و فیکساتور به کارگاه میفرستادم و بعد از تحویل مدتی طول میکشید تا در بازار بفروشم و دوباره به کارگاه سلفچگان بروم. من در کل ایران نمایندگی داشتم و اگر کرونا بازار کار را راکد نمیکرد، من هیچ وقت بدهکار نمیشدم.
بدهیهایت چه طور شروع شد؟
چکهایی که از مردم داشتم پاس نشد و به همان ترتیب چکهای من هم برگشت خورد، به همین راحتی!
چند نفر شاکی داری؟
کلاً دو نفر شاکی دارم، دست یکی از آنان یک چک و دست دیگری دو چک داشتم. جمعاً یک میلیارد و چهار میلیون تومان بود که همان ابتدا صد میلیون تومان جور کردم، طی این چند روز مرخصی هم یک طلب صد میلیونیام را گرفتم و با آن پرونده یکی از چکها را بستم. حالا دو چک مانده دست دو نفر و در جمع هشتصد میلیون تومان که دیگر چیزی ندارم.
نیما در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمده است. پنج برادر که یکی از آنان جانباز بود و پس از سکته قلبی به رحمت خدا رفت. کمی بعد هم پدر و مادرش از دنیا رفتند و حالا هر کدام از برادرها گرفتار زندگی خودشان…
صدایش بیشتر می لرزد: وقتی بهمن ماه پارسال شاکی ها دنبالم آمدند و دستبند به دست مرا به زندان بردند، همسرم از شوک این اتفاق دچار سقط شد و فرزندمان را از دست دادیم. من خودم زمانی دست نیازمندان را میگرفتم و کمک میکردم، اما حالا خودم به وضعیتی افتادهام که باید از دیگران کمک بگیرم.
نیما و همسرش در خانه استیجاری حوالی پیروزی زندگی می کنند که 150 میلیون تومان به عنوان پیش و ماهی پانزده میلیون تومان پرداخت میکردند ولی با زندانی شدن وی، کمکم پول پیش بابت اجارههای ماهانه کم شده و اکنون تقریبا چیزی از آن نمانده است و برای گذران زندگی حتی لوازم خانه را فروختهاند.
از نیکوکاران خواهش میکنم به من که زمانی کارآفرین بودم، کمک کنند. من هم وقتی آزاد شدم، همین کار را ادامه میدهم و باز هم میتوانم به لطف خدا روی پای خودم بایستم. این دوره زندگی دوره تلخ برای من و همسرم بود که به خاطر من این همه سختی را تحمل میکند و امیدوارم بتوانم زندگیمان را به روال سابق برگردانم و خودم نیکوکار این ستاد شوم.
خیرین و نیکوکارانی که قصد کمک به آزادی زندانیان جرایم غیر عمد را دارند همواره میتوانند از طریق شماره کارت 6037991899675916 در این امر خیر سهیم باشند. همچنین در صورت تمایل ضمن مراجعه حضوری به ستاد دیه استان تهران واقع در خیابان کریمخان زند، خیابان سنایی، اعرابی 5، پلاک 19، طبقه اول، شماره تلفن 88861992با نحوه ارسال کمکهای مالی و آزادی زندانیان استان آشنا شوند.
امینه افروز